چهارشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۱۸ ق.ظ
روضه حضرت زینب س
اسیر دوری و درد جدایی //آخ دچار گریه بی اختیارم....تمام حاصلم از زندگانی //آخ امید روزگارم بی خبر رفت...وقتی می گی زینب .یاد آن بانویی می افتی...هنوز یه کودک بیش نبوده داغ مادر دیده چند سال بعد فرق شکافته باباشو دیده ..تابوت پر از تیر برادرش مجتبی حسن دیده ..اما بمیرم امان از اون لحظه ای که نگاه کرد دید سر بریده حسین.. رو نیزه داره قرآن می خونه .گفت داداش اگه بامن حرف نمی زنی نزن اما با این سه سالت چند کلام حرف بزن...حسین آرام جانم حسین روح و روانم