روشه امام رضاد ع
هر گاه که کارم زار شد....گفتم علی موسی الرضا.....هرگاه دلم بیمار شد ..گفتم علی موسی الرضا...چه کرد مامون با امام رضا فرمود اباصلت من می رم تو مجلس مامون اما اگه دیدی اومدم بیرون عبارو سرم بود با من حرف نزن ابا صلت میگه دیدم رفت تو مجلس اما وقتی بیرون اومد دیدم عبا رو سرشه مثل مار گزیده به خودش می پیچه و هی میشینه و هی بلند میشه ....در کوچه عبایش بر روی سرش بود ...گه دست به دیوار گه بر کمرش بود ....اباصلت میگه تو حیاط خونه غمگین نشسته بودم یه مرتبه دیدم یه آقا زاد ه ای گو شه حیاطه گفتم آقا زاده در بسته بود شما چطوری وارد شدید.. فرموداباصلت اون خدایی که من از مدینه آورده از در بسته هم می تونه من و بیاره .آمد طرف حجره بابا. ..من هم دنبالش اومدم.یه مرتبه دیدم امام رضا از تو بستر بلند شد بچشو بغل گرفت تو بغل امام جواد جون داد...اما حرف دل من اینه آی امام رضا اینجا جواد الائمه اومد اما بمیرم کربلا سید الشهدا اومد سر علی اکبرش رو به دامن گرفت فرمود حالا دیگه کمرم شکست ...حسین آرام جانم ..حسین روح و روانم...پایان روضه